به گزارش نجوا خبر، سعید اسلامزاده در نقد فیلم سینمایی کت چرمی (حسین میرزامحمدی ۱۴۰۱) که این روزها درحال اکران است، بیان کرد: به لحاظ قصه پردازی و الگوهای آن در این فیلم یک قهرمان تنها را داریم که میخواهد کار ناتمام یک سیستم را انجام دهد و او را به جای یک سیستم میپذیریم که مشکلات ما را حل میکند هرچند همه میدانیم که در واقعیت هرگز این گونه نیست و ترمزها و دست اندازها و موانعی که جلوی چنین آدمها هست آنقدر زیاد است که همگی کنار میکشند؛ چه در شکل روزنامه نگارانه، چه در شکل پلیسی و چه در شکل مأمور دولتی که خارج از فضای قانون وظیفه خودش را انجام میدهد اما بالادستیها میگویند که این پرونده از شما گرفته شده و کاری با آن ندارید.
وی افزود: در این حوزه همواره به دلایل برون متنی و دلایلی که به خارج از سینما ارتباط مییابد با ضدقهرمانی قوی به لحاظ شخصیت پردازی یا بار دراماتیک روبهرو نمیشویم و ضدقهرمان های ما (در تعدادی زیادی از فیلم های جشنواره گذشته این موضوع را دیدم و این نقد را هم به فیلمسازان مطرح کردم) انگار از جایی حذف و غیب میشوند و میروند و ما آنها را نمیبینیم و از جایی نمیبینیم که قهرمان ما با چه کسی در حال مبارزه است.
این منتقد ادامه داد: شاید تعبیر دیگر این باشد که فساد و عمل شر که در مقابل خیری است که قهرمان دست به مبارزه با آن میزند آنقدر گسترده است که دست به هرجایی بزنید و با هرقسمتی از سیستم که مبارزه کنید در حال مبارزه با ضدقهرمان فیلم هستی، این موضوعی است که در مورد کت چرمی یا بسیاری از فیلم های سینمای ایران میشود مطرح کرد.
اسلامزاده یادآور شد: به کارگردان فیلم هم گفتم که ما با یک ربع پایانی گنگ و مبهم مواجهایم که سریع تمام میشود. انگار سروته قضیه هم میآید و ایشان گفتند که یک ربع پایانی دوباره تدوین شده و باید دوباره آن را در سینما ببینم که آیا ضعف های قصه پردازی حذف شده است یا خیر.
وی تصریح کرد: در مجموع در فیلم های با موضوعات اجتماعی در دو دهه اخیر ایران این ضعف یا مسئله را میبینیم که ضدقهرمان محبوب نداریم (کسی که جذاب است و حتی جاهایی ممکن است محبوب مخاطب هم قرار گیرد) و اینها بخشی از همان مسائل بیرون از سینماست که فیلمسازان باید با انتخاب بازیگر برای نقش ضدقهرمان و نوع ساختار داستان قصه را به این سمت ببرند.
«کت چرمی» از جمله فیلمهایی است که باعث اتفاقاتِ پس از خود میشود
این منتقد تاکید کرد: موضوعی که در مورد کارهایی از این دست که در گونه فضای سینمای اجتماعی ما مطرح میشود این است که سینمای اجتماعی قرار است یک مسئله پنهان در جامعه را مطرح و آن را از موضوع پنهانی که مردم نمیدانند به مسئلهای اجتماعی بدل کند که پس از آن حرکتی از نقطه آ به نقط ب اتفاق بیفتد. شاید نمونه آشکار چنین اثری فیلم دایره مینای (داریوش مهرجویی ۱۳۵۷) است که مسئله خون و خون فروشی و خون های کثیف را مطرح میکند و این ماجرا و گفتهها منجر به تأسیس سازمانی به نام سازمان انتقال خون میشود.
وی افزود: مثال های دیگری هم وجود دارد: فیلم بودن یا نبودن (کیانوش عیاری ۱۳۷۷) که در مورد اهدای عضو یا فیلم عروس آتش (۱۳۷۸) که خسرو سینایی در مورد خودسوزی ساخت، فیلمهایی هستند که منجر به اتفاقاتی پس از خودشان میشوند. اگر کت چرمی بتواند این موضوع را بین مدیران و آحاد جامعه بیاندازد که چنین مسائلی وجود دارد و مثلا چنین مهمانیهایی برگزار میشود که در آنها دختران و توانجویان بهزیستی چنین مسائلی دارند میتواند اتفاق بزرگی را در جامعه رقم بزند.
اسلامزاده خاطرنشان کرد: در اینجا مسئله مطالعات فرهنگی و موضوعاتی که خارج از سینماست، مطرح میشود و سینما به نوعی موجز و حرکت دهنده این کارها و تفکرات است. در چنین سینمایی باید بسیار قدرتمند حرکت کرد وگرنه این سینما، سینمایی میشود که صرفا سرگرم کننده و قرار است مردم را برای ساعاتی سرگرم کرده و تمام شود و برود که از این دست کارها زیاد داریم.
وی ادامه داد: شاید بسیاری از فیلم های اجتماعی مسائل جامعه را بسیار عریان نشان دهند مانند طلاق، اعتیاد، کودکان کار و اما در نهایت ساختار یا نتیجه گیری فیلم این باشد که من مخاطب وقتی از سالن بیرون میآیم همان دوساعت درگیرش هستم و اتفاقی برایم نمیافتد و این قصه فیلم در ذهنم ادامه پیدا نمیکند. فقط جایی که سینما منجر به حرکتی شود میتوانیم بگوییم سینمای اجتماعی کار خودش را کرده و حرکتی را انجام داده است.
این منتقد بیان کرد: کت چرمی براساس یک الگوی اسطوره شناسی ساخته شده که کاملا مبتنی بر الگوی سفر قهرمان است که قهرمان قصه از نقطهای حرکت میکند و به جنگ شر میرود و در نهایت شکستش میدهد و این الگو مانند یک شابلون و یک الگوی کامل در خدمت سازندگان فیلم است که قصه خوش ساخت باشد و بشود آن را دید.