به گزارش نجواخبر، رئیس مرکز تحقیقات صداوسیما اعلام کرده که دیگر نمیتوان حرفی از ۸۰ درصد و ۹۰ درصد مخاطب به میان آورد. همه ما میدانیم که بودجه صداوسیما ۲۴ هزار میلیارد تومان است، این بودجه در سال ۱۴۰۲ رقمی حدود ۷ هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان بود و در یک بررسی جامع متوجه میشویم که در ده سال گذشته بودجه صداوسیما از ۹۶۷ میلیارد تومان به ۲۴ هزار میلیارد تومان افزایش پیدا کرده است یعنی رقمی حدود ۲هزار و ۳۸۰ درصد افزایش و آن هم برای ۲۴ درصد مخاطب طبق گفته جلیلی و کاهش مرجعیت رسانهای طبق نظرسنجی ایسپا.
اما پرسش اصلی اینجاست که چرا نمیتوان انتظار چنین درصد بینندهای را داشت؟ در جواب احتمالا با این ماجرا مواجه میشویم که به هر حال در این میان پای شبکه نمایشخانگی و فضای مجازی هم به میان آمده و یک درصدی از مخاطب را به خودش اختصاص داده است؟ اما چرا صداوسیما حتی ۵۰ دردصد هم مخاطب ندارد؟ بر اساس صحبت پیمان جبلی در شب یلدا و شب نوروز روی هم رفته ۱۶۷ میلیون مخاطب و برای برنامهها وجود داشته و از طرفی هم جبلی اعلام کرده برنامههای نوروزی ۸ درصد افزایش مخاطب داشته است و این در شرایطی است که آماری از مخاطبان تلویزیون پیش از سال نو منتشر شد که نشان میداد درصد مخاطبان تلویزیون بین ۲ تا ۲۲ درصد است.
از طرفی روزگذشته محسن شاکرینژاد رئیس مرکز تحقیقات صداوسیما با اشاره به اینکه تقریباً ۸۰ درصد کودکان برنامههای صداوسیما را دنبال میکنند، گفت: «در این دوره دیگر نمیتوان حرفی از ۸۰ درصد و ۹۰ درصد مخاطب به میان آورد. این دوره در تمام دنیا تمام شده است. چرا که مخاطبان دیگر محتوای تلویزیونی چه فیلم، سریال و برنامه را منحصراً از قابِ نمایشگر تلویزیون دنبال نمیکنند و اصطلاحاً از برودکست به سمت برودبند رفتهاند. به مراتب برودبند گوی سبقت را از برودکست گرفته و به این جهت دوره سریال خیابانخلوتکن تمام شده است. ما در آخرین نظرسنجی که الان داریم تقریباً ۸۰ درصد کودکان ما برنامههای صداوسیما را تماشا میکنند که فقط منحصر به شبکه کودک نیست و میتواند در شبکه امید و شبکههای دیگر باشد.»
وی افزود: «این میزان در مورد بزرگسالان کمتر است. تقریباً ۷۰ درصد مردم محتوای تولیدی تلویزیون را میبینند. حال بخشی در قابِ تلویزیون و بخشی دیگر در تلوبیون، شبکه سپهر و دیگر شبکههای اجتماعی و مجازی؛ اما در عین حال مصرف خبر مخاطبین بالاتر از محتوای تولیدیمان است. اگر نگاهی به شبکههای پریننده داشته باشیم شبکه سه، شبکه آیفیلم و شبکه خبر جزو پرمخاطبهای ما هستند.»
رئیس مرکز تحقیقات صداوسیما در پاسخ به این سؤال که چقدر بازگشت چهرهها در افزایش تعداد مخاطبان تأثیر داشته است، گفت: «از حق نگذریم تأثیر داشته است، اما به این نکته باید توجه کرد که پرمخاطبهای ما برنامههایی بدون سلبریتیاند «محفل» و «زندگی پس از زندگی» که حتی دکور هم ندارد. یعنی اینطور القا نشود که برگشتن تعدادی از چهرهها به آن افزایش ۸ درصدی کمک کرده است؛ باز تکرار میکنم که حتماً تأثیر داشتند، اما از قضا پرمخاطبهای این ایام از برنامههایی هستند که سلبریتیمحور نیستند.»
شاکرینژاد به تغییر شاخصههای سنجش میزان مخاطب و اثرسنجی برنامهها با توجه به اقتضائات جدید گفت: «به عنوان مثال اکنون دیگر نمیپرسیم «آیا برنامه را دیدهای یا خیر؟» بلکه سؤال میکنیم «برنامه را در چه بستری دیدهای؟». دقیقترین نظرسنجیهای ما نظرسنجیای فصلی تبلتی ماست که سؤال میکنیم «در فصل پاییز چند ساعت از برنامههای صداوسیما را دیدهاید؟» آنهایی که به ما ساعت دقیق میدهند که چند دقیقه و ساعت در طول روز تلویزیون میبینند را «مخاطب رسانه ملی» محسوب میکنیم.»
وی درباره ذائقهسنجی مخاطبان رسانه ملی برای مناسبتهای خاص، گفت: «ذائقهسنجی یا نیازسنجی برای ایام و مناسبتهای خاص چندماه زودتر انجام میشود. بهعنوان مثال از چند ماه قبل سؤال میکنیم که مردم دوست دارند در عید نوروز چه محتوایی را از تلویزیون تماشا کنند که نتایج در اختیار معاونت سیما یا صدا قرار میگیرد.»
البته با وجود این پرسش که مردم چه دوست دارند هم صداوسیما نتوانست مخاطبان زیادی را با خود همراه کند. چرا که یکی از پر بینندهترین و پر بازیگرترین سریالهای تلویزیون «زیرخاکی» بود که نه تنها ۷۰ درصد دنبال کننده نداشت، بلکه تنها ۲۶ درصد مخاطب داشت و نه تنها مخاطب بالایی نداشت بلکه نسبت به سه فصل قبلی خود نیز با ریزش مخاطب مواجه بود. بقیه برنامهها هم چنین وضعیت دارد و هیچ محتوایی تا کنون ارائه نشده که مخاطبانش ۷۰ درصد باشد.
با تمام این توضیحات و در اختیار داشتن بیش از سه هزار پرسنل در صداوسیما و داشتن بودجه ۲۴ هزار میلیارد تومانی پرسش اصلی این است که چرا دوره مخاطب ۸۰ درصدی به پایان رسیده؟ و اگر به پایان رسیده چرا بودجه ۲۴ هزار میلیارد تومانی به چنین سازمانی تخصیص داده شده است؟
عباس رافعی کارگردان و فیلمنامه نویس در پاسخ به این پرسش میگوید: «این ماجرا مصداق بارز تناقض است. اگر که دوران داشن این میزان از مخاطب به پایان رسیده است، چرا باید بودجه ۲۴ هزار میلیارد تومانی برای آن هزینه شود؟ فکر میکنم که باید در این زمینه تجدید نظر کنند و بگویند اگر تلویزیون که میگفتند یک دانشگاه است و قرار است فرهنگسازی انجام دهد، اگر مخاطب ندارد و هیچکس سر کلاس این دانشگاه نمینشیند، چرا باید برای این دانشگاه هزینه کرد، باید بررسی کنند آنهایی که باید پای تلویزیون مینشستند، الان کجا هستند و چه میبینند و این وظیفه صداوسیما است که تلاش کند تا کلاسش را به آن سمت ببرد، یعنی اگر فکر میکند مخاطبین تلویزیون کوچ کردند و در جای دیگر غذای فرهنگی تناول میکنند، بهتر است تلویزیون در همان رستوران محتواسازی کند و خوراک بیننده را تأمین کند. یا اینکه در برنامهسازیاش تجدبد نظر کند. به عقیده من اگر تلویزیون به سمت برنامه سازی برای مردم حرکت کند، موفق خواهد شد؛ اما نکتته این است که تلویزیون برای مخاطب برنامه نمیسازد، بلکه برای مدیران برنامه میسازد، مدیر میانی برای مدیر بالایی و مدیر بالایی برای آقای جبلی، آقای جبلی برای مجلس و این شیوه از برنامهسازی ادامه پیدا میکند. در حال حاضر مخاطبین تلویزیون مسئولین هستند و صداوسیما هم برای آنها برنامهسازی میکند، پس عنصر مخاطب مردمی از تلویزیون حذف شده است. یعنی تهیهکننده، بازیگر و کارگردان برای منویات دستورات مدیر گروه و مدیر شبکه و دیگر مدیران برنامه میسازند و پیش خودشان میگویند مهم نیست مخاطب چه دوست دارد، مهم این است که صلاح مخاطب را ما تشخیص میدهیم که باید چه چیزی دوست داشته باشد.»
مهسا بهادری