به گزارش خبرنگار نجوا خبر، بندر شهید رجایی، بهعنوان یکی از مهمترین قطبهای اقتصادی کشور، سالهاست که نقش حیاتی در حملونقل دریایی ایفا میکند. روزهای پرجنبوجوش آن با صدای سوت کشتیها، رفتوآمد بیوقفه کارگران و صدای موتور جرثقیلهای غولپیکر همراه بود. اما در یک لحظه، همه چیز تغییر کرد.
ناگهان آسمان بندر از شعلههای سرخرنگ پر شد و انفجاری مهیب، آرامش این منطقه را به ویرانی کشاند. دود سیاه از میان ساختمانهای آسیبدیده بالا رفت و بوی سوختگی فضا را در برگرفت. مردم هراسان به هر سو میدویدند، برخی در تلاش برای نجات جان خود، برخی برای یافتن عزیزانشان. نیروهای امدادی با چهرههایی خسته اما مصمم، از میان ویرانهها عبور میکردند، امید داشتند که بتوانند جانهای گرفتار در آتش را نجات دهند.
در میان این فاجعه، بیشترین آسیب را کارگران بندر دیدند. مردانی که هر روز در گرما و رطوبت طاقتفرسای جنوب، بیوقفه کار میکردند تا معیشت خانوادههایشان را تأمین کنند، اکنون یا در میان آتش ناپدید شده بودند، یا مجروح و آواره در جستوجوی همکاران و عزیزانشان بودند. برای بسیاری از این افراد، بندر فقط یک محل کار نبود؛ بلکه خانهای بود که سالها از آن روزی به دست آورده بودند. اما حالا، آن خانه در یک لحظه به خرابهای از دود و آوار تبدیل شده بود.
عدم مدیریت صحیح در زمان بحران نیز بر عمق فاجعه افزود. در لحظاتی که امدادرسانی باید سریع و سازماندهیشده باشد، آشفتگی و کمبود امکانات باعث شد که روند کمکرسانی به کندی پیش برود. بسیاری از مجروحان، ساعتها منتظر دریافت کمک بودند و خانوادهها در تلاش بودند تا در میان هرجومرج بندر، رد عزیزانشان را بگیرند.
صدا و سیما؛ رسانهای که در بزنگاههای حساس کنار مردم نیست
در حالی که مردم در اندوه این فاجعه فرو رفته بودند و خانوادهها برای دریافت اطلاعات صحیح و معتبر به رسانهها چشم دوخته بودند، صدا و سیما بار دیگر نشان داد که در لحظات بحرانی، نه صدای مردم است و نه رسانهای که بتوان به آن تکیه کرد.
اطلاعرسانی ضعیف، پراکنده و گاه متناقض یکی از بارزترین مشکلات این سازمان در پوشش این حادثه بود. در شرایطی که انتظار میرفت رسانه ملی با گزارشهای دقیق و بهموقع، مردم را از جزئیات حادثه، روند امدادرسانی و تدابیر مسئولان آگاه کند، این رسانه عملکردی سطحی و کمرمق داشت. بسیاری از اخبار یا ناقص بودند، یا تنها بر اساس روایتهای غیررسمی و نامعتبر ارائه شدند.
آنچه بیشتر مردم را آزرده کرد، عدم همدردی واقعی بود. مردم انتظار داشتند که صدا و سیما، با تغییر برنامههای خود، فضای مناسبی برای سوگواری و همدردی ایجاد کند، اما این اتفاق نیفتاد. در حالی که بندر شهید رجایی در ماتم فرو رفته بود، برنامههای سرگرمکننده و بیمحتوا از تلویزیون و بخصوص شبکه نسیم به وفور پخش میشد؛ گویی این فاجعه اصلاً رخ نداده است. این بیتوجهیِ رسانهای نهتنها احساسات مردم را نادیده گرفت، بلکه آنها را بیش از پیش از رسانه ملی دور کرد.
در شرایطی مشابه، بارها دیده شده که صدا و سیما در مواقعی که جامعه به فضای پرنشاط نیاز دارد، ناگهان پخش برنامههای سوگواری و غمانگیز را در دستور کار قرار داده است. این تضاد رفتاری عجیب و همیشگی مردم را به این نتیجه رسانده که رسانهای که باید ملی باشد، نه در لحظات شادی و نه در لحظات غم، همراه مردم نیست.
چرا صدا و سیما از مردم فاصله گرفته است؟
سؤال اصلی این است: چرا رسانهای که با بودجه عمومی اداره میشود، چنین رویهای دارد؟ چرا در بحرانها، به جای قرار گرفتن در کنار مردم، یا سکوت میکند، یا با پخش برنامههای نامرتبط، احساسات عمومی را نادیده میگیرد؟ چرا در روزهای شادی، برنامههایی با حال و هوای عزا پخش میشود، و در روزهای غم، جشنهای بیمحتوا روی آنتن میرود؟
شاید این رویکرد از یک عدم شناخت صحیح از نبض جامعه ناشی شود. تصمیمگیران صدا و سیما گویی در دنیای جداگانهای زندگی میکنند، دنیایی که ارتباط مستقیمی با حال و هوای مردم ندارد.
اما نتیجه این روند، افزایش بیاعتمادی عمومی به رسانه ملی است. مردم بیش از پیش به منابع خبری غیررسمی روی آوردهاند؛ زیرا احساس میکنند که از رسانه ملی اطلاعات معتبر دریافت نمیکنند. این تغییر نگرش، تهدیدی جدی برای جایگاه رسانهای است که قرار بود صدای ملت باشد.
آیا زمان آن نرسیده که صدا و سیما، نقشی واقعی و مردمیتر ایفا کند؟ آیا مدیران این سازمان نمیخواهند اعتماد از دسترفته مخاطبان را دوباره به دست آورند؟ اگر این رویه ادامه پیدا کند، شاید دیگر کسی صدا و سیما را به عنوان منبع خبری معتبر نشناسد، و این فاصلهای که روزبهروز بیشتر میشود، سرانجام جایگاه آن را به کلی متزلزل کند.
حادثه بندر شهید رجایی بار دیگر این سؤال را مطرح کرد: که آیا رسانهای که با بودجه عمومی اداره میشود، نباید بیش از این در کنار مردم باشد؟ آیا وقت آن نرسیده که این سازمان، جایگاه خود را بازنگری کند و بیش از پیش به نقش واقعی خود بازگردد؟
شاید اگر اصلاحات اساسی در صداوسیما رخ دهد، بتوان امیدوار بود که در بزنگاههای حساس، رسانهای باشد که واقعاً ملی باشد؛ رسانهای که همراه مردم است، نه مقابل احساسات آنها.