به گزارش نجوا خبر، در ابتدای سریال میبینیم که معضل اصلی روستا حمله گرگ های گرسنه به گوسفندان روستاست و کل روستا برای مقابله بسیج شده اند؛ اما بعد از سه چهار قسمت این امر مهم کاملاً فراموش شده و قصه به جاهای دیگری کشیده میشود و حتی همان گرگها هم با بردن فریبرز با خود و دوست شدن با او منطقی انیمیشنی به سریال میبخشند که با ذات واقع گرایانه اش در تضاد است.
سعید آقاخانی که چند سال پیش در عملی ساختارشکنانه و در امتداد سریال پایتخت، زادگاه خود را بستری برای خلق مجموعه جدید با بازیگران و حال و هوای محلی قرار داد در سری های قبل موفق به جذب مخاطبان شده بود؛ اما انگار در سری جدید به دام تکرار افتاده و ترفند خاصی هم برای برون رفت از آن شرایط ندارد. سریال نون خ ۴ از نداشتن یک خط سیر داستانی قدرتمند رنج میبرد و نویسنده برای همراه کردن مخاطب در سری جدید دست چندان پُری ندارد. تا ابد نمیشود روی نبوغ بازیگری آقاخانی حساب کرد و بیننده را با آن سرگرم کرد.
در سریال پایتخت در هر سری شخصیتها و روابط باز تعریف شده و عرصه جدیدی برای بروز شایستگی بازیگران گشوده میشد و آدمهای اضافه شده به داستان نقش محوری داشته و کمک حال سریال هستند. ولی آدمهایی که در این سری به نون خ اضافه شدهاند، کاراکترهای چندان تأثیرگذاری نیستند و همان آدم های قبلی با همان تکیه کلامها و خرده روایتها هستند.
آنها به تناوب در مکان های مختلف دور هم جمع شده و به هم متلک میپرانند و گاه خودگویی و خود خندی میکنند که دیگر حلاوت اولیه را ندارد. آدمهایی که انگار کار و زندگی ندارند و شبانه روز با هم کل کل میکنند. اما بعد از ۴ سری دیگر نه کل کل کاووس و وحید جذاب میشود، نه کلافگی نورالدین از بلاهت اطرافیان، نه دغل بازی های خلیل، نه داد و بیداد کیوان و ماجرای چندش آور عشق و عاشقیاش با فریده خانم.
امیر وفایی به عنوان نویسنده سریال به شدت تمایل دارد که از متنش برداشتهای فرامتنی شده و داستانش تعمیم پذیر باشد و به همین دلیل هم بیش از حد روی حافظه جمعی مخاطب حساب کرده و در تک تک دیالوگها ارجاعاتی به آدم های بزرگ در حوزه های مختلف سیاسی، هنری، ورزشی و .... را شاهدیم. در حالیکه یک اثر هنری ابتدا باید در روایت قصه خود چنان موفق باشد که راه را بر برداشتهای خارج از متن هم باز بگذارد نه اینکه بلبشویی از اسامی ریز و درشت خارجی و داخلی و اتفاقات پر سر و صدا را در زبان روستاییان بگذارد و انتظار تشویق به دلیل دغدغه های فرامتنی اش داشته باشد.
برای کسی که شناختی از آن آدمها و شخصیتهای ذکر شده نداشته باشد دیالوگها کاملاً عادی و حتی اضافی تلقی میشود. به عنوان مثال وقتی سلمان خود را شبیه گورباچف میپندارد مخاطب ۲۰ ساله به دلیل آنکه هیچ شناختی از شخص گورباچف ندارد شوخی مورد نظر را نگرفته و از آن میزان ارجاع به اسامی ریز و درشت لجش میگیرد.
آبراموویچ، تصمیم کبری، پیرلویجی کولینا،لبخند ژوکوند، رابین هود، تیتو ویلانوا، پابلو اسکوبار، ونگوگ، خانم مارپل، برادران رایت و... همه کلماتی هستند که در هر ثانیه از زبان قهرمانان داستان بیرون میآید. در حالیکه پرسونای تعریف شده سریال سنخیتی با آنها ندارد و مخاطب هم باید به حافظه خود رجوع کند و در صورت دریافت کامل لبخندی بزند.
سریالی که با نمایش جذابیتهای طبیعی منطقه کردستان و آدم های صاف و بی شیله پیله و داستان های منحصر به فردش شروع شد؛ الان با عدم نوآوری در قصه و آدمها، به تکرار افتاده و اگر لهجه کردی برخی بازیگران و پوشش بومی شان را حذف کنیم تفاوت چندانی با همان طنزهای آپارتمانی نخ نما شده ندارد.
در این فصل از سریال علاوه بر حضور بازیگران فصلهای قبل، هومن حاجعبداللهی و بیژن بنفشهخواه به فهرست بازیگران اضافه شدهاند. سعید آقاخانی، حمیدرضا آذرنگ، سیروس میمنت، سیدعلی صالحی، پاشا جمالی، مجید یاسر، ندا قاسمی، نسرین مرادی، هدیه بازوند، صهبا شرافتی، امیر سهیلی، آتنا مهیاری، کاظم نوربخش، ماشاالله وروایی، سیروس سپهری، رضا رشیدی، سیدحسین موسوی، راضیه دهقان، علی اخوان، افشین ملکی، نارین ایوبی، وریا امینی، اکرم یدی، مهرنوش طوسی، کاوان کاکایی، ابراهیم اسدی و شبنم عظیمی بازیگران سریال نون.خ هستند.