نوآوری برای سازمان های صنعتی که موتور اصلی اقتصاد جهان هستند، فرصت هایی استثنایی و چالش های ژرف به همراه دارد. نوآوری ضمن اینکه ابزار قدرتمندی در ایجاد تمایز رقابتی به شمار می رود و به شرکت ها نیرو می دهد که به بازارهای تخصصی تازه رخنه کند و به حاشیه سود بالاتری برسند، نوعی مسابقه رقابتی نیز هست که باید با شتاب و مهارت و دقت در آن پبش تاخت.
به گزارش نجوا خبر، برای یک شرکت نوآور بودن کافی نیست بلکه برای موفق شدن، باید بهتر از رقبایش نوآوری کند. در این یادداشت به سؤالاتی در این حوزه پاسخ خواهیم داد که سه تا از مهمترین این سؤالات عبارتند از:
1- نوآوری چگونه بر پویایی بازارها تأثیر میگذارد؟
2- شرکتها چگونه میتوانند نوآوری را به روش راهبردی مدیریت کنند؟
3-شرکتها چگونه میتوانند راهبردهای نوآوری خود را پیاده کنند تا احتمال موفقیت آنها افزایش یابد؟
در بسیاری از صنایع، نوآوری فناورانه مهمترین نیروی پیشران برای موفقیت در رقابت به شمار میرود. در طیف گستردهای از صنایع، شرکتها برای نزدیک به یک سوم یا بیشتر از فروش و درآمدهای خود به محصولاتی تکیه دارند که در 5 سال گذشته ابداع و اختراع شدهاند. برای مثال در شرکت جانسون اند جانسون محصولات ابداع شده در 5 سال گذشته بیش از 30 درصد فروش را به خود اختصاص داده است.
اهمیت فزآینده نوآوری عمدتا به دلیل جهانی شده بازارهاست. رقابت بینالمللی به شرکتها فشارآورده تا مدام نوآوری کنند تا محصولات و خدمات متمایزی تولید کنند. معرفی محصولات جدید به شرکتها کمک میکند تا از حاشیه سود خود محافظت کنند. در عین حال، سرمایهگذاری برای نوآوری فرایند به شرکت کمک میکند تا هزینه های خود را کاهش دهند. پیشرفت های فناوری اطلاعات نیز در شتاب بخشیدن به آهنگ نوآوری نقش داشته است: طراحی به کمک رایانه و تولید به کمک آن، باعث شده که شرکتها محصولات نو را آسان تر و سریع تر طراحی و تولید کنند و در عین حال، فناوری های انعطاف پذیر ساخت و تولید، باعث شدهاند دوره تولید کوتاه تر و مقرون به صرفه تر شده و از اهمیت صرفه مقیاس تولید کاسته شود.
نوآوری فناوری به شرکتها کمک میکنند تا محصولات متنوع تری را اختراع و تولید کنند که نیازهای گروه های تازه تعریف شدهای از مشتریان را دقیق تر برآورده سازند و به این ترتیب متمایز از رقبا باشند. برای مثال شرکت تویوتا در سال 2015 بیست و یک خودروی سواری متفاوت عرضه کرد. شرکت سامسونگ در سال 2014 پنجاه و دو مدل گوشی روانه بازار کرد. شرکتها از سبدهای متنوعی از مدل های کالا استفاده میکنند تا مطمئن شوند که میتوانند کمابیش در هر بازار قابل تصوری نفوذ کنند.
2-تأثیر نوآوری فناوری در جامعه:
هر چند تقلا در راه نوآوری، تراز رقابت را برای صنایع بالاتر برده و باعث شده موفقیت به همان اندازه برای سازمانها پیچیده تر شود اما تأثیر خالص آن بر جامعه کاملا سازنده بوده است. نوآوری کمک کرده که طیف گستردهای از کالاها و خدمات به مردم سرتاسر جهان برسد و باعث شده تولید خوراکیها و دیگر مایحتاج بازده بیشتری داشته و به درمان های پزشکی منجر شده که تندرستی را بهبود بخشیده و به مردم این امکان را داده تا کمابیش به هر کجای جهان سفر کنند و یا با هم ارتباط برقرار کنند.
تأثیر جمعی نوآوری فناورانه را میتوان با نگاه به « تولید ناخالص داخلی » GDP درک کرد. گزارش های علمی متعددی نشان میدهد که سرانه GDP ی جهانی از سال 1969 رشد پایداری داشته است. اقتصادانان بر این باورند که آهنگ رشد GDP را نمیتوان کاملا بر حسب رشد در نیروی کار و ورودی سرمایه بیان کرد بلکه این رشد نتیجه تحول فناوری نیز هست. چون نوآوری فناورانه میزان خروجی قابل حصول از کمیت معینی از کار و سرمایه را افزایش میدهد. سولو[1] برای این توجیه در سال 1981 جایزه نوبل اقتصاد گرفت.
گاهی نوآوری فناوری منجر به برون اثرهای زیانبار میشود. فناورهای تولید ممکن است آلودگیهایی ایجاد کند که برای جوامع پیرامون زیان دارد. فناورهای کشاورزی و شیلات میتوانند منجر به فرسایش و نابودی زیست گاه های طبیعی و تهی شدن آبزیان اقیانوسها شوند. فناورهای پزشکی میتوانند منجر به پیامدهای پیش بینی نشده مثل رشتهای از باکترهای مقاوم در برابر انتی بیوتیک یا دو راهیهای اخلاقی در زمینه استفاده از دستکاری زنتیک شوند. ولی فناوری در ناب ترین جوهره خود دانش است: دانشی برای حل مشکلات ما و دنبال کردن اهدافمان. نوآوری فناوری عبارتست از آفرینش دانش تازهای که برای مشکلات کاربردی به کار گرفته میشود. گاهی این دانش شتابزده برای حل مشکلات اعمال میشود بی آنکه به پیامدها و موارد بدیل اندیشیده شده باشد، ولی در کل داشتن دانش بیشتر به احتمال زیاد از دانش کمتر به سود ما خواهد بود.
3-نوآوری بر حسب صنعت
عموما بیشتر تلاشها و پول های سرمایهگذاری شده برای نوآوری فناورانه، از سوی شرکت های صنعتی است. متأسفانه در رقابتی دیوانه وار برای نوآوری، بسیاری از شرکتها با سر به درون توسعه محصول تازه شیرجه میزنند بی آنکه راهبردهای روشن یا فرایندهای درست تدوین شدهای برای گزینش و مدیریت پروژهها داشته باشند. این شرکتها اغلب بیش از آنکه بتوانند پشتیبانی کنند، پروژه شروع میکنند. پروژههایی که با منافع و اهداف شرکت چندان سازگار نیستند و در نتیجه دچار چرخه های توسعه طولانی مدت و دفعات شکست میشوند. بنابر پژوهش های فراوان، باید در هر شرکت راهبردهای نوآوری و فرایندهای مدیریتی آن به روشنی تعریف شود.
بیشتر ایده های نوآورانه تبدیل به محصولات جدید موفقی نمیشوند. پژوهش های زیادی نشان دادهاند که تنها یکی از هر هفت هزار ایده به یک محصول موفق منجر میشود. براساس پژوهش سال 2012 انجمن توسعه و مدیریت محصول امریکا تنها نزدیک به یکی از هر نه پروژه اجرایی شده، موفق از آب در میآید و تنها نیمی از آنهایی که به بازار عرضه میشوند به سودآوری میرسند.
از این رو فرایند نوآوری همواره مانند یک قیف قلمداد میشود که ایده های بسیار زیادی برای محصولات نو از سر گشاد ان وارد میشوند ولی آنهایی که فرایند توسعه را پشت سر میگذارند انگشت شمارند.
بهبود میزان موفقیت شرکتها در نوآوری، نیازمند راهبردی است که درست تدوین شده باشد، پروژه های نوآوری یک شرکت باید همراستا با منافع و اهدافش بوده، شایستگی های محوری آن را تقویت کرده و موجب شود شرکت به نیت راهبردی خود برسد. ساختار سازمانی و سامانه های نظارتی شرکت باید مشوق تولید ایده های نوآورانه بوده و در همان حال اجرای اثربخش آن را تشویق کند. فرایند توسعه محصول جدید یک شرکت باید احتمال این را که پروژهها هم از نظر فنی و هم تجاری موفق خواهند شد را افزایش بدهد. شرکتها برای رسیدن به این نتایج باید:
- درک عمیقی از پویایی نوآوری
- یک راهبرد درست تدوین شده برای نوآوری
- فرایند درست طراحی شده برای پیاده کردن آن راهبرد
داشته باشد.
هدف از جمع آوری مطالب فوق در قدم اول ایجاد درک عمیقی از نوآوری فناوری در مدیران ارشد شرکت و پس از آن تدوین راهبرد دقیقی توسط متخصصین امر در این حوزه و در نهایت طراحی فرایندی که به بهترین شکل ممکن بتوان آن راهبرد را پیاده سازی کرد، میباشد.
منبع: مدیریت راهبردی نوآوری فناورانه، ملیسا شیلینگ، مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور، 1397