ما در حال حرکت به سمت آیندهای هستیم که در آن همهچیز، از بزرگترین ساختمانها تا وسایل روزمره، به لطف مفهوم اقتصاد چرخشی میتوانند به گونهای طراحی شوند که تولید زباله را به صفر برسانند.
مفهوم اقتصاد چرخشی، اگرچه امروزه بهعنوان رویکردی مدرن برای توسعه پایدار شناخته شده است، اما ریشههای عمیقی در نسلهای گذشته دارد و مردمِ سراسر جهان، مدتها قبل از اینکه این واژه تبدیل به مفهومی مهم در پایداری شود، بهطور شهودی بر اساس اصول آن زندگی میکردند.
کنت ایوارت بولدینگ (Kenneth Ewart Boulding) در سخنرانی خود در سال 1966 در ششمین انجمن منابع آینده در مورد کیفیت محیطی در اقتصاد روبهرشد، تغییر عمیقی را در درک بشر از جایگاه خود در جهان بررسی میکند. انسانهایی که در تمدنهای باستانی زندگی میکردند بر این باور بودند که در دنیایی با فضا و منابع بیپایان زندگی میکنند، جایی که همیشه مکانی جدید برای رفتن هست و بیپایان است. این باور ریشه در مفهوم «مرز» داشت، یعنی وقتی زندگی برای مردم سخت میشد، چه به دلیل چالشهای زیستمحیطی و چه مسائل اجتماعی، مردم از مرزهای محل زندگی خود فراتر میرفتند و در مرزهای جدیدی به زندگی خود ادامه میدادند. این مفهوم عمیقاً در ما ریشه دوانده است و رها کردن آن دشوار به نظر میرسد. امروزه با گذشت زمان و تکامل درک ما از سیاره، شناخت ما از محدودیتهای آن نیز تغییر کرده است. درک این موضوع که زمین یک سیستم محدود و کرهای بدون مرزهای بیپایان است، بهتدریج در بشریت ظاهر شده اما بااینحال، همانطور که بولدینگ اذعان داشت، بشریت هنوز در میانه انطباق با این واقعیت جدید و در تلاش برای درونی کردن تغییرات اخلاقی، سیاسی و روانشناختی موردنیاز جهت زندگی در یک کره محدود و بسته بدون منابع و مکانهای بیپایان است.
چهار سناریوی بررسیشده در این نوشتار، مسیرهای مهم برای شکلگیری اقتصاد چرخشی در آینده هستند و به سازمانها دیدگاهی استراتژیک برای مواجهه با احتمالات آینده ارائه میدهند.
سناریوی اول:
در این سناریو جهان به سمت اقتصاد چرخشی حرکت میکند، جایی که دولتها با ایجاد سیاستها و ارائه مشوقهایی برای کمک به کسبوکارها، از این تغییر حمایت میکنند. اتخاذ مدل اقتصاد چرخشی، رشد اقتصادی را از چند بُعد مهم افزایش میدهد. ابتدا، نوآوری را با تشویق به توسعه فناوریها و فرایندهای جدید سبز تقویت میکند و این بهنوبه خود باعث جذب سرمایه در مشاغلی میشود که از اقتصاد چرخشی استفاده میکنند. علاوه بر این، فرصتهای شغلی جدیدی در زمینههایی مانند بازیافت، تولید مجدد و طراحی محصولات سازگار با اقتصاد چرخشی ایجاد میشود.
سناریوی دوم:
در این سناریو، درحالیکه کشورهای توسعهیافته، بهویژه در اروپا، با سرمایهگذاری و فناوری پیشرفته بهسرعت به سمت اقتصاد چرخشی میروند، کشورهای درحالتوسعه به دلیل کمبود منابع و زیرساختها با چالشهای زیادی روبهرو هستند. این تفاوتها پیشرفت نابرابر را به دنبال دارد و باعث میشود که مشکلات زیستمحیطی و تغییرات اقلیمی رفع نشوند. همچنین، این نابرابریها به اقتصاد کشورهای فقیرتر آسیب میزند و رقابت آنها را در جهانی که به پایداری اهمیت میدهد، دشوارتر میکند.
سناریوی سوم:
در این سناریو با افزایش حمایت از شیوههای پایدار و محبوبیت قیمتگذاری برای انتشار کربن، حرکت به سمت اقتصاد چرخشی سریعتر میشود و شرکتها به استفاده از مواد بازیافتی و مدلهای کسبوکار سازگار با اقتصاد چرخشی ترغیب میشوند. بااینحال، مشکلاتی مانند «سبزشویی» و تجارت کربن که در آن سازمانها بهجای کاهش واقعی میزان انتشار کربن، به خرید حق انتشار آن میپردازند، باعث میشود پیشرفت واقعی زیستمحیطی با آنچه سیاستها هدفگذاری کردهاند، هماهنگ نباشد.
سناریوی چهارم:
در این سناریو، گذار به اقتصاد چرخشی کُند است، زیرا مواد خام بهراحتی در دسترس است و فناوریهای جدید بازیافت، مانند سیستمهای رباتیک بازیافت مبتنی بر هوش مصنوعی (AI-driven recycling robotics)، هنوز بهطور گسترده استفاده نمیشوند. هزینه زیاد بازیافت و سودآوری کم آن، تمایل کسبوکارها به استفاده از بازیافت را کاهش میدهد. علاوه بر این، عدم درک کافی از اقتصاد چرخشی، موجب ادامه رویکرد سنتی «استخراج کن، بساز، دور بریز» (take-make-waste) میشود که پیشرفت در مقابله با تغییرات اقلیمی را به تأخیر میاندازد.
هلدینگهایی که میخواهند در آینده حرفی برای گفتن داشته باشند، میتوانند با اتخاذ اصول اقتصاد چرخشی، جریانهای درآمدی جدیدی باز کنند، وابستگی به منابع را ک کاربردی اهش دهند، وفاداری مشتری را از طریق شیوههای پایدار تقویت کنند و در ارائه محصول و خدمات، نوآورانه عمل کنند. همچنین این کسبوکارها نیاز دارند که در نحوه تعامل خود با مشتریان تجدیدنظر کنند و به جای فروش صرف یک محصول، برای مشتریان خود ارزشی مستمر و مشارکتهای بلندمدت ایجاد کنند؛ چراکه اقتصاد چرخشی تغییر پارادایمی است که بازارها را بازتعریف میکند، انتظارات مصرفکننده را تغییر میدهد و مزیتهای رقابتی قابلتوجهی را برای پذیرندگان اولیه خود فراهم میآورد.