اینکه یک ایرانی در میدان جهانی بدرخشد، مایهی افتخار است. اما اگر قیمت این درخشش، فروختن عزت ملی باشد، آن افتخار دیگر ارزشی ندارد.
به گزارش خبرنگار گروه ورزشی نجوا؛ صحنهای کوتاه، چند ثانیه بیشتر نبود، اما زخمش برای ما، عمیق و ماندگار است. علیرضا فغانی، داور ایرانی، در فینال جام باشگاههای جهان ـ آن هم در خاک آمریکا ـ مقابل دونالد ترامپ خم میشود، لبخند میزند، و با احترام، مدالش را از دستان کسی میگیرد که نه فقط نماد تحقیر و تحریم علیه مردم ایران است، بلکه تنها چند هفته پیش از آن، پشت تجاوز مستقیم نظامی به خاک ایران ایستاد.
میتوانست این صحنه هرگز رقم نخورد. میتوانست با کمی عقلانیت و عزت، خود فغانی، این انتصاب را نپذیرد. اما نهتنها پذیرفته شد، بلکه تصویر تحقیرآمیز آن با افتخار منتشر شد. گویی مدال، مهمتر از شرافت ملیست.
بیایید واقعبین باشیم: علیرضا فغانی بدون شک پرافتخارترین داور تاریخ فوتبال ایران است. در جام جهانی، در المپیک، در آسیا و در دهها مسابقهی بینالمللی داوری کرده و کارنامهاش را نمیتوان زیر سؤال برد. اما افتخار و عزت، دو واژهی جدا از هماند. افتخار را میتوان از داوری بهدست آورد؛ اما عزت را باید نگه داشت. فغانی اما، برای لحظهای، برای عکسی با مدال در دستان ترامپ، عزت را فروخت.
این نخستینبار نیست که فغانی با رفتارهای خارج از عرف، حاشیهساز شده. از برخوردهای تندش با بازیکنان ایرانی تا مهاجرتش به استرالیا و ترجیح دادن داوری در جایی دور از سرزمین مادری. همهی اینها را میشد به پای انتخاب شخصی گذاشت. حتی میشد گفت داور حرفهایست و دلبستگیاش به مرزهای جغرافیایی کمرنگ است. اما این یکی فرق داشت. این بار پای خون در میان بود. پای تحقیر تاریخی. پای تجاوز به خاک وطن.
ترامپ، همان مردی که از ترور سردار ایرانی سخن میگفت و با افتخار روی دکمه تحریم بیشتر فشار میداد، حالا ایستاده بود تا مدال بدهد. و فغانی، در برابرش خم شد، لبخند زد، و تشکر کرد. حتی لحظهای درنگ نکرد. حتی لحظهای نشان نداد که شاید به احترام مردمش، به احترام شهیدان این خاک، بخواهد بیاعتنا باشد یا دستکم سر بالا نگه دارد.
ورزشکاران بسیاری بودند که به دنیا نشان دادند افتخار، تنها در مدال خلاصه نمیشود. گواردیولا وقتی از دست دادن با نماینده اسرائیل سر باز زد، عزتمندانه از اصول انسانیاش دفاع کرد. کریستیانو رونالدو، با برداشتن مدال نقره از گردنش، اعتراض خود را در زمین فوتبال فریاد زد. در خاک همین ایران، تختی بود که مقابل شاه ایستاد و برای مردمی خم شد که گرسنه بودند، نه برای مدالِ یک دیکتاتور خارجی.
اینکه یک ایرانی در میدان جهانی بدرخشد، مایهی افتخار است. اما اگر قیمت این درخشش، فروختن عزت ملی باشد، آن افتخار دیگر ارزشی ندارد. فغانی میتوانست این مدال را نگیرد. میتوانست کمی صاف بایستد. میتوانست سکوت کند، یا دستکم با احترامِ بیتکریم، این صحنه را پشت سر بگذارد. اما او خم شد. نه از ادب، که از ضعف. نه به رسم ورزش، که به قیمت بیریشگی.
کاش پهلوان بودی آقای فغانی.
کاش شجاعت تختی را داشتی.
کاش سرت را فقط برای قضاوت خم میکردی، نه برای لبخندِ مردی که خاک سرزمینت را زیر چکمه تحقیر گرفته بود.
و ما، هنوز در حیرتیم:
برای یک تکه مدال، تا کجا حاضری خم شوی، ایرانی؟
بیشتر خم شو... که شاید این بار، دوربینها خوشحالتر شوند.