در شرایطی که کشور از یک جنگ ۱۲ روزه عبور کرده و مردم، همچون همیشه، پای انقلاب و آرمانهای نظام ایستاده اند، انتظار می رود که دولت نیز پشت مردم بایستد. اما آنچه شنیده میشود، بیشتر «تحویل گرفتن مشکلات» با لبخند است، نه ارائه راهکار. شما برای حل این مشکلات چه کردهاید؟
گویی دولت، وظیفهای جز خالیکردن دل مردم برای خود تعریف نکرده است. دولتی که با وعده پایان سختیها، بهبود معیشت و گشایش اقتصادی روی کار آمد، امروز خود به یکی از عوامل اصلی افزایش اضطراب عمومی و ناامیدی اجتماعی بدل شده است.
پس از روی کار آمدن دولت آقای پزشکیان، بسیاری از رأیدهندگان ـ بهویژه در جریان اصلاحطلب ـ با این تصور پای صندوق رأی آمدند که دوران فشارهای اقتصادی رو به پایان است، مشکلات کشور با مذاکره حل خواهد شد و ثبات به بازار و زندگی مردم بازمیگردد. اما اکنون، با گذشت زمان، واقعیتهای میدانی روایت دیگری را پیش روی افکار عمومی قرار داده است.
دولت پزشکیان تقریباً همه مشکلات موجود را به دولت شهید آیتالله رئیسی نسبت میدهد؛ این در حالی است که شخص آقای پزشکیان و تیم همراهانش در مناظرات انتخاباتی، دقیقاً همین مشکلات ـ از گرانی گوشت و مرغ گرفته تا نوسانات ارزی ـ را محور نقدهای خود قرار داده و آن را دستمایه رأیآوری کرده بودند. آن هم با علم به شرایط کشور و با تکیه بر سابقه طولانی در مجلس و دولت. وعدهها با آگاهی داده شد، اما امروز از عمل خبری نیست.
در عمل، نهتنها گرهای از زندگی مردم باز نشد، بلکه معیشت خانوارها هر روز سختتر شد. قیمت ارز، کالاهای اساسی، مسکن و خدمات، بیوقفه صعود کرد و سفره مردم بهطور ملموس کوچکتر شد. گوشت و مرغ از سبد بسیاری از خانوارها حذف شد، لبنیات به کالایی لوکس بدل گشت و هزینه های آموزش، فشار مضاعفی بر دوش خانوادهها گذاشت.
این وضعیت در حالی رقم خورده که کشور از یک جنگ ۱۲روزه عبور کرده و مردم، همچون همیشه، پای انقلاب و امنیت کشور ایستادهاند. انتظار طبیعی این است که دولت نیز در کنار مردم باشد؛ اما آنچه شنیده میشود، بیشتر «شرح مشکلات» است تا ارائه راهحل. وقتی معاون رئیسجمهور میگوید با سفره مردم شوخی ندارد، این سخن در عمل به شوخی تلخی میماند؛ چرا که در واقعیت، سفره مردم کوچکتر و معیشت، شکنندهتر شده است.
دولت به شفافگویی افتخار میکند؛ شفافیت ارزشمند است، اما کافی نیست. آمارها نشان میدهد حجم تورم و نارضایتی اقتصادی امروز، در سطحی کمسابقه قرار دارد. شعار بهرهگیری از کارشناسان نیز زمانی معنا دارد که خروجی آن در زندگی مردم دیده شود. این پرسش جدی وجود دارد: آیا مدیرانی که امروز در رأس امور قرار گرفتهاند، واقعاً شایستگی و کارآمدی لازم را دارند؟
وقتی رئیسجمهور و معاونانش مکرراً اعلام میکنند «نمیتوانیم کاری کنیم»، عملاً خود را از مسئولیت خلع میکنند. اگر کاری از دست دولت برنمیآید، چرا مسئولیت پذیرفته شد؟ مردم چرا باید هزینه ناتوانی مدیریتی را بپردازند؟
این دولت، از حمایت مقام معظم رهبری، همراهی مجلس و فضای رسانهای برخوردار بوده است؛ حمایتی که ارزش آن در میدان عمل سنجیده میشود، نه در شعار. وقتی حتی رئیس مجلس از ضرورت ترمیم دولت سخن میگوید، یعنی مسئله عمیقتر از یک تغییر جزئی است.
امروز قیمتها افسارگسیخته، روحیه جامعه آسیبدیده و ترس از آینده بر فضای عمومی سایه انداخته است. دولت نباید مأمور ناامیدسازی باشد. مردم پرسشهای روشنی دارند:
این وضعیت تا چه زمانی ادامه خواهد داشت؟
تکلیف معیشت مردم با این تورم چیست؟
راهکارهای کوتاهمدت و مقطعی تا کِی؟
و دولت دقیقاً چه برنامه عملی برای نجات سفره مردم دارد؟
سکوت، فرافکنی و حوالهدادن مشکلات به گذشته، دیگر پاسخگوی افکار عمومی نیست. مردم اقدام میخواهند، نه توضیح؛ برنامه میخواهند، نه هشدار؛ و نتیجه میخواهند، نه تکرار جمله «نمیشود».

مرتضی بلوکی
کارشناس رسانه ای