کارگردان «گناه فرشته» در بسیاری از نقاط این سریال، آثار معنادار و پرتحلیلِ هنری یا اندیشمندانه را قرض گرفته تا به مسائل مختلفی واکنش نشان دهد و حتی کنش-واکنش های موجود در درامش را مستندتر کند. حرفش هم هر چه مگوتر و غیر مستقیم تر گفته شود انگار لذت بیشتری به مخاطب خاص ترش داده است.
به گزارش نجواخبر، عصر ایران نوشت: برگ برنده هر محصول نمایشی اعم از فیلم یا سریال، بیتردید «روایت» یا همان «قصه» است. تا زمانی که شخصیتهای یک روایت، مخاطب را با خود درگیر نکنند و سرنوشتشان تبدیل به «مسئله» برای او نشود، عملا باقی ظرفیتها و تمهیدات فنی و اجرایی، کارکرد خود را از دست میدهند چرا که انگیزهای برای دنبال کردن روایت بهوجود نیامده است. این اصل اما روی دیگری هم میتواند داشته باشد و آن این است که آیا یک راوی باید به قصهگویی بسنده کند؟ همین که یک فیلم یا سریال برای مخاطب خود قصه بگوید کافی است؟
این همان سؤالی است که پاسخ به آن فراتر از نسبت مخاطب با اثر، نسبت خالق یک اثر با آن را مشخص میکند. توانمندی برای ارائه روایتی چند لایه در یک محصول نمایشی که هر سطح از آن طیفی از مخاطبان را با خود همراه کند، در نوع خود هنری مضاعف برای خالق یک اثر محسوب میشود. بخشی از این توانمندی در فرایند طراحی داستان بروز پیدا میکند و بخشهایی از آن هم در فرایند اجرا یا همان کارگردانی عیان میشود.
سریال «گناه فرشته» به نویسندگی و کارگردانی حامد عنقا، از محصولات پرحاشیه شبکه خانگی در ماههای اخیر بوده که همچون سایر محصولات شاخص در این شبکه، همزمان در مواجهه با نقدهای تندوتیز از سوی مخالفان، علاقهمندان پیگیر و مخاطبان پروپاقرصی هم پیدا کرده. عنقا که پیشتر سابقه نگارش فیلمنامهای چندلایه همچون «قلب یخی» را در کارنامه حرفهای خود داشته، حالا در اولین تجربه کارگردانی جدی اش در عرصه سریالسازی بهخوبی توانسته فراتر از قصهگویی، ظرفیتهای ویژهای را برای همراه کردن مخاطبان خاصتر، در روایت خود بهوجود بیاورد.
به تعبیر دیگر، تماشای «گناه فرشته» برای گروهی از مخاطبان این سریال که با پشتوانهای از دانستههای فرهنگی و هنری، از نقاشی و موسیقی گرفته تا ادبیات و فلسفه با آن مواجه میشوند، لذتی مضاعف دارد و احتمالا این گروه از مخاطبان ارتباط عمیقتری با برخی از لایههای زیرین روایت این سریال برقرار میکنند.
در همان هفتههای ابتدایی پخش سریال بود که ارجاعات سینمایی این سریال، زیر ذرهبین رسانهها قرار گرفت و برخی حتی دست به رمزگشایی از این ارجاعات زدند و فهرستی از فیلمهای شاخص تاریخ سینما را فهرست کردند که حامد عنقا در کارگردانی سریال خود نیمنگاهی به آنها داشته است. مطرحترین نامها هم در این فهرست «وکیل مدافع شیطان» بود. جایی که حامد تهرانی در قامت یک وکیل کاربلد، با عبارتهایی تند و تیز شروع به تخریب موکل خود میکند و بعد در جمعبندی سمتوسوی دادگاه را به نفع موکلش تغییر میدهد. این همان تمهیدی است که پیشتر تیلور هاکفورد، کارگردانس سرشناس در سکانس مشهوری از «وکیل مدافع شیطان» از آن بهره گرفته بود.
«آناتومی یک قتل» ساخته اتو پرمینگر، «زمانی برای کشتن» ساخته جوئل شوماخر، «ترس کهن» اثر گرگوری هابلیت و «دختر گمشده» ساخته دیوید فینچر از دیگر آثار سینمایی شاخصی هستند که حامد عنقا چه در محتوا و چه در اجرای برخی سکانسهای سریالش به آنها ارجاعاتی داشته است.
برای مخاطبان ریزبینتر نشانههای سینمایی دیگری هم در فضای بصری «گناه فرشته» وجود دارد که کشف آنها میتواند تبدیل به لذت مضاعف برای درک مضامین سریال شود.
نصب پوستر فیلمهایی چون «غرامت مضاعف»، «شاهین مالت»، «محله چینیها» و «کازابلانکا» بر دیوار خانه و محل کار حامد تهرانی یکی از همین نشانهگذاریها است، که هر کدام چه در مضمون و چه در فرم روایی آوردهای دارند برای مخاطب یا ادای احترامی اند از سوی کارگردان اثر. حتی استفاده تصویری از فیلم های «اشکها و لبخندها»، «داستان عشق» و حتی انیمیشن «گربه سگ» با توجه به جنس سکانس، وقایع پیرامون و شخصیت آدمها معنای دو گانهای پیدا میکنند.
پوستر فیلم محله چینیها بر دیوار اتاق حامد
این دو گانه بودن را میتوان به جمله های ابتدای هر قسمت، که به ظرافت مضمون همان قسمت را میگوید، نیز تعمیم داد. صاحبان کلمات آن جملهها نیز از طیف های مختلفند، سیاستمدار، فیلسوف، نویسنده، سینماگر، عارف مسلک و ... یا حتی استفاده کنایه آمیز از اشعار معنادار شاملو، ابتهاج، فروغ فرخزاد، حسین منزوی یا اخوان ثالث و قیصر امین همگی بخشی از سلیقه یک سازنده در اثرش است که میتواند معنایی فرامتن هم پیدا کند.
در این سریال کتابهایی که شخصیتها در دست دارند و یا بخشی از فضای بصری قابها را اشغال کرده را با دقت بیشتری باید دید. بعضی هایش حکایت از بهرهمندی هدفمند کارگردان از ظرفیتهای محتوایی این آثار در راستای غنای محتوایی بیشتر سریالش دارد. این درست شامل همان بخشی از لذتهای تماشای «گناه فرشته» میشود که برای بهرهمندی از آن باید حداقل اشراف و شناخت را نسبت به فضای هنر و اندیشه داشته باشید.
آن وقت است که حرف زدن درباره عباس معروفی یا خواندن کتاب «انسان در جستوجوی معنا» ویکتور فرانکل معنای دیگری پیدا میکند. درست مثل نقاشیها و هنرهای تجمسی در سریال که آن نیز معنای خودشان را دارند. از تابلوی طبیعت بی جان بهمن محصص تا آثار و تابلوهای علی اکبر صادقی و مهرداد محبعلی و حتی خط محمد احصایی و مجمسه هادی روشن ضمیر.
می شود درباره علت انتخاب موسیقی های سریال هم طور دیگری فکر کرد. از تصنیف های شجریان تا آهنگ های بیتلز و سیناترا. از این منظر قطعات موسیقیای که حامد تهرانی در اتومبیل شخصی و یا فضای خانه به آن گوش میدهد متفاوت از قطعات سنتیای است که در سکانسهای حضور در کافه مشفق، در پس زمینه روایت به گوش مخاطب میرسد. و هر دوی آنها متفاوت از آواهایی است که گاه فرشته در زندان و گاه تینا در خیابان، به آن گوش میدهند.
کارگردان «گناه فرشته» در بسیاری از نقاط این سریال، آثار معنادار و پرتحلیلِ هنری یا اندیشمندانه را قرض گرفته تا به مسائل مختلفی واکنش نشان دهد و حتی کنش-واکنش های موجود در درامش را مستندتر کند. حرفش هم هر چه مگوتر و غیر مستقیم تر گفته شود انگار لذت بیشتری به مخاطب خاص ترش داده است. البته این ارجاعات گاهی لذت بزرگ تری هم برای خود نویسندهها و فیلمسازان است. چرا که هم تجدید خاطرهای با عمر طی شده شان است و هم با کمک آنها میتوانند بخشی از نقاط تاریک را کمی روشن تر کنند.