برگزاری کنسرت در مکانهای تاریخی و اما و اگرهای آن و طیف گسترده موافقان و مخالفانش ازجمله مناقشاتی است که دهههاست در موسیقی ایران بر سر آن بحث و گفتوگو میشود؛ مناقشهای که این روزها و در پی ترافیک برگزاری کنسرت در مکانهای تاریخی از تخت جمشید گرفته تا ایوان عطار و موزه آشپزخانه کاخ سعدآباد، همچنین کاخ نیاوران بار دیگر از سر گرفته شده است.
به گزارش نجوا خبر، در این میان، موافقان و مخالفان این اتفاق با استدلالهایی که هر یک به گمان خود مستحکم میشمارندشان، آمار منتشرشده از سوی وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی را یا مورد تحسین قرار میدهند یا به باد انتقاد میگیرند.
آمار شبهای تابستانی و سؤالات بیپاسخ
برگزاری نخستین کنسرتها در کاخ نیاوران و کاخ سعدآباد اگرچه این روزها امری نسبتاً معمول بهنظر میرسد اما روی صحنه رفتن در محوطه تاریخی تخت جمشید پس از سالها و رویاپردازیهایی که درخصوص برگزاری کنسرت محمدرضا شجریان، شهرام ناظری، یانی و کیتارو در این محوطه صورت گرفت، سرانجام در تیرماه ۱۴۰۳ توسط علیرضا قربانی اتفاق افتاد؛ اتفاقی که بهرغم انتقادات مخالفان که نگران آسیبهای احتمالی به این بنای تاریخی هستند، از سوی عزتالله ضرغامی، وزیر وقت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی با عناوینی چون «تابوشکنی» و «عامل رونق گردشگری» مورد تحسین قرار گرفت.
او ضمن این آمار، تفکیکی از دیگر کنسرتهای این شبها در اماکن و بناهای تاریخی ارائه داد. بنابر تفکیک آماری ارائهشده توسط او، کنسرت علیرضا قربانی هر شب در تخت جمشید با حضور ۵۴۰۰ بیننده اجرا شد. همزمان در کاخ سعدآباد ۴۰۰۰ نفر تماشاگر کنسرت نمایش «سیصد» هستند و در کاخ نیاوران نیز ۱۲۰۰ نفر هر شب بیننده کنسرت «پرواز همای» بودهاند.
اضافه بر این، کنسرتنمایش «کوچه عاشقی» تا ۱۵ تیرماه در ایوان عطار کاخ سعدآباد روی صحنه رفت و نمایش «ناصرالدین شاه و ببری خان بدغذا» نیز جمعه، ۱۵ تیرماه در موزه آشپزخانه و در طبیعت مجموعه سعدآباد اجرا شد. بااینهمه نه ضرغامی، نه دیگر متولیان و مسئولان وزارتخانه میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی به سؤالاتی از این دست پاسخ ندادند که ضوابط و دستورالعمل حضور اهالی موسیقی در اماکن تاریخی چیست؟ تعهدات این گروهها در برابر بناهای تاریخی و میزان عمل آنها به این تعهدات از چه قرار است؟ سهم این اماکن از درآمد حاصل از اجارهها و قراردادهای مالی چقدر است؟
این سهم در چه مواردی قابل چشمپوشی است و در مواردی که اخذ میشود کجا، چگونه و برای چه امری هزینه میگردد؟ چرا با وجود مطالبه گسترده کارشناسان و افکار عمومی، گزارشهای کارشناسی از وضعیت بناها، پیش و پس از حضور این گروهها منتشر نمیشود؟ یا حتی اگر از مطالبه از بخش دولتی ناامید شویم، چرا خود گروهها بنابر مسئولیت اجتماعیشان در این زمینه اقدامی نمیکنند؟ چرا بهعنوان مثال زمانی که گروه اجرایی علیرضا قربانی پیش از اجرا در تخت جمشید اعلام میکند «طی ماهها بررسی علمی، مطالعه و مشورت با متخصصان و متولیان نگهداری بناهای تاریخی، دغدغهمندانه تلاش شده است که با در نظر گرفتن تمام ملاحظات لازم برای پیشگیری از هرگونه آسیب یا اثر منفی از هر نوع و به هر طریق به بناها و محوطه این آثار باستانی، محل اجرا فضایی با فاصله مطلوب و اصولی از بناها و پشت به سازهها برای جلوگیری از انتقال ارتعاشات و امواج صدا بهواسطه انتقال از طریق جریان هوا یا ارتعاش مستقیم به بنا و نیز تجمع مراجعان و ترددهای غیرضروری و غیراصولی در محدوده سایت طراحی شود»، نتایج تحقیقات خود را منتشر نمیکنند؟ و سؤالاتی ازایندست را بیپاسخ میگذارند که چه کسانی و با چه روشهایی این بررسی علمی را انجام دادهاند و به چه نتایجی رسیدهاند تا مورد استفاده دیگر دغدغهمندان نیز قرار گیرد؟
جبههگیری موافقان و مخالفان در برابر هم
کلیدواژههای موافقان برگزاری کنسرت در اماکن تاریخی ازجمله تخت جمشید، کلیدواژههایی به ظاهر امیدبخش و توسعهگرایانه است. آنها از زدودن رخوت مورد ادعایشان از اماکن تاریخی میگویند و اینکه با برگزاری رویدادهایی چون کنسرتهای موسیقی زمینه رفتوآمد مردم به این اماکن فراهم خواهد شد، همچنین این برنامهها موجب معرفی بهتر این آثار در سطح جهانی میشود. آنها بدون در نظر گرفتن دیگر موانع موجود بر سر راه «رونق و توسعه گردشگری» ازجمله مشکلات زیرساختی، هتل، فرودگاه، حملونقل، امنیت و... مدعی رشد و توسعه این امر میشوند، همچنین بیتوجه به دیگر عوامل کاهش روزافزون «نشاط اجتماعی»، افزایش آن را نیز یکی دیگر از مواهب حضور اهالی موسیقی در بناهای تاریخی برمیشمارند.
ضمن اینکه مثالهای مکرر آنها از نمونههای جهانی برگزاری کنسرت در اماکن تاریخی بیتوجه به اینکه «ارزش بناها» و «میزان خطرپذیری» آنها با یکدیگر متفاوت است دیگر ترجیعبند اظهاراتشان است. مثالهایی که ظاهراً بدون در نظر گرفتن قوانین سختگیرانهای که در زمینه برگزاری کنسرت در اماکن تاریخی جهانی وجود دارد تا یکپارچگی ساختاری مکان تاریخی به خطر نیفتد، مطرح میشوند.
مخالفان اما استدلالهای خود را دارند و ضمن اشاره به اینکه صرف گرفتن تضمین و تعهد از گروههای موسیقی و برگزارکنندگان کنسرت کافی نیست، چراکه گاهی خسارتهای وارده ممکن است غیرقابل جبران باشد، از این میگویند که بهجز احتمال آسیبزا بودن صدای بلند اجراهای زنده بر مصالح ساختمانهای تاریخی، آثار مخرب احتمالی رفتوآمد حاضران و بالا رفتن احتمال وندالیسم یا تخریب اموال عمومی بهصورتی مداوم و مکرر از سوی آنها از دیگر مواردی است که باید چارهای برای آن اندیشید. آنها آسیبزا بودن صدای بلند اجراهای زنده بر مصالح ساختمانهای تاریخی را با تأثیرات نویز کنسرتها بر ساختمانهای تاریخی مورد اشاره قرار میدهند و در این زمینه به سه نکته اشاره میکنند.
ازجمله تأثیر فیزیکی مستقیم نویز بر مواد ساختمانی، تأثیرات غیرمستقیم نویز روی محیط و برهمزدن تعادل اکوسیستمهای اطراف بناهای تاریخی و سرانجام تأثیر نویز روی موادی که برای محافظت از بناهای تاریخی استفاده میشوند. آنها موکداً تاکید میکنند که سطوح صدا در طول رویدادهایی که در اماکن تاریخی برگزار میشوند، باید به دقت در نظر گرفته و مدیریت شوند تا از آسیبهای احتمالی جلوگیری شود.
فارغ از نقدها و نظرات مطرحشده و جبههگیری موافقان و مخالفان در برابر یکدیگر اما شاید آنچه بیش از هر چیز جای خالیاش به چشم میآید نتایج مطالعاتی علمی، حاصل کار پژوهشگرانی است که میتوانند خیال منتقدان را از عدم تحمیل آسیبهای جبرانناپذیر به میراث تاریخی ایران آسوده سازند و به مناقشهای پایان دهند که دهههاست در جریان است.
نرگس کیانی