شوک خبری درست چند ساعت بعد از معرفی کابینه به مجلس به مثابه یک بمب اتم منفجر شد؛ «ظریف استعفا داد». استعفایی که دو روایت در پس خود دارد یک گلایه از کابینه معرفی شده و دوم قانونی درباره مسئولان دارای فرزندی با تابعیتی دوگانه.
به گزارش نجواخبر، درست چند روز بعد از آنکه دود سفید از دودکش شورای نگهبان بیرون آمد و لیست تأیید شدگان برای رقابت چهاردهمین انتخابات ریاست جمهوری اعلام شد، محمدجواد ظریف پا به میدان گذاشت، به قول خودش کت از تن در آورد و دوش به دوش مسعود پزشکیان در مسیر سفرهای استانی و میتینگهای انتخاباتی، قدم گذاشت تا بتواند یخبندان انتخابات ۱۴۰۳ را کمی آب کند و فضا را به سود جریان اصلاحطلب و روی کار آمدن پزشکیان تغییر دهد.
«که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها» این مصرع شعر خواجه شیراز، وصف حال این روزهای دولت نوپای چهاردهم است که پرچمش به دست مسعود پزشکیان افتاده است. حکایت، حکایت جدیدی نیست و همان ماجرای کش و قوسهایی است که پیش از این در روزگار دولتهای گذشته هم در زمان چینش کابینه به چشم میخورد و طی هفتههای اخیر در کالبد جدالهای مجاهد شنبه و جمعه و… خود را به نمایش گذشته است، جدالهایی که به نظر نمیرسید آنقدرها هم به گره کور و در بسته بخورد در نهایت لیستی بیرون خواهد آمد که بدنه اصلی رأی را راضی کند اما ناگهان شوک خبری آن هم درست چند ساعت بعد از معرفی کابینه به مجلس به مثابه یک بمب اتم منفجر شد؛ «ظریف استعفا داد»
این همان زلزلهای بود که شب پیش به وقوع پیوست؛ حالا دیگر همه چیز درحال عیان شدن است و همه آنچه بعد از ۱۶ تیرماه و درطول یک ماه و اندی در پشت پرده انتخاب کابینه در جریان بود، به روی سِن آمده و اوج علنی شدنش همین چند خط استعفایی بود که ظریف آن را در فضای مجلس منتشر کرد.
بازوهای چپ و راست انتخاباتی
برای آنکه بدانیم چه بود و چه شد شاید بد نباشد چند گام به عقب بگذاریم و نیم نگاهی به روزهای پایانی فصل بهار بیاندازیم.
درست چند روز بعد از آنکه دود سفید از دودکش شورای نگهبان بیرون آمد و لیست تأیید شدگان برای رقابت چهاردهمین انتخابات ریاست جمهوری اعلام شد، محمدجواد ظریف پا به میدان گذاشت، به قول خودش کت از تن در آورد و دوش به دوش مسعود پزشکیان در مسیر سفرهای استانی و میتینگهای انتخاباتی، قدم گذاشت تا بتواند یخبندان انتخابات ۱۴۰۳ را کمی آب کند و فضا را به سود جریان اصلاحطلب و روی کار آمدن پزشکیان تغییر دهد.
رفت و آمدها و سخنرانیهای پرحرارت موجب شد تا کمی توجهات به این طرف بازار هم جلب شود و تعدادی از جامعه قهر کرده از انتخابات که قاطعانه تصمیمی برای شرکت در این کارزار نداشتند را متقاعد کرد تا نیم نگاهی هم به صندوق رأی داشته باشند.
نهایتا حضور ظریف در برنامه زنده تلویزیونی و جنجالی که بر سر حرفهای او در رسانه ملی به پا شد، وزیر امور خارجه سابق را به مجاهد اول در خاکریز مسعود پزشکیان تبدیل کرد و محمدجواد ظریف به عنوان بازوی راست پزشکیان در انتخابات تیرماه لقب گرفت.
از سوی دیگر محمدجواد آذری جهرمی که زمانی به «وزیر جوان» شناخته میشد و در روزهای پررفت و آمد «دولت تدبیرو امید» دستی بر آتش توییتر و فضای مجازی داشت به فاصله کمی از ظریف وارد گود شد تا گوشهای از کار انتخابات را در عرصه فضای مجازی به دست گیرد. از همان زمان سکان کمپینهای انتخاباتی و رهبری و هدایت جریان توییتر و اینستاگرام و… به دست این نیروی تازه نفس افتاد.
جنجالها و کشمکشها در این طرف رینگ هم کم نبود و به هر حال، مبارزه شبانهروزی با دو جبهه تحریم کنندگان انتخابات و حامیان جریان رقیب، کار چندان سادهای نبود اما این عملیات توانست از پیکار ۲۴ روزه با موفقیت بیرون بیاید و به همین علت لقب «بازوی چپ پزشکیان در انتخابات» به محمدجواد آذری جهرمی اختصاص یافت؛ اما این موضوع تازه آغاز ماجرا بود.
امضا پای یک حکم غیرمنتظره /معاونت سیاسی چه شد؟
چالش انتخابات و رقابت با جریان اصولگرا روز ۱۶ تیرماه به پایان رسید و حالا جدالها وارد مرحله دیگری شد و دامن خودیهای انتخابات را گرفت. واقعیت این است که وقتی شورای راهبردی تشکیل شد تا گامهای نخستین برای معرفی کابینه برداشته شود از همان لحظه حرف و حدیثها هم آغاز شد.
در حقیقت تمام گمانهزنیها حول محور ظریف و سمتهایی که میتوانست به نام او تمام شود میچرخید که یکی از مهمترینها و البته محتملترینها پست «معاونت سیاسی رئیسجمهور» بود اما ۱۱ مرداد خبری منتشر شد که همه معادلات را بر هم زد و آن هم انتصاب محمدجواد ظریف به سمت معاونت راهبردی و ریاست مرکز تحقیقات استراتژیک بود.
موضوعی که به بحثی جدی در میان حامیان دولت منجر شد و کار به جایی کشید که ظریف مجبور شد در X یا همان توییتر به این ابهام پاسخ بدهد. او درباره این ماجرا گفت: «قرار نداشتم در دولت مسئولیتی را قبول کنم. ولی در چند روز گذشته، نگرانی، دلخوری و اصرار هم میهنان بزرگوار، به ویژه در فضای مجازی، باعث شد که ناگزیر شوم آن نگاه را قدری تغییر دهم؛ ولی صرفا در حد رسمیت یافتن یک مسئولیت مشورتی که بارها گفتهبودم در خدمت رئیسجمهور عزیز خواهم بود. پیشنهاد بیشتر دوستان پذیرفتن معاونت سیاسی رئیسجمهور بود. اما آن سمت از یک سو مسئولیتی اجرایی بود، و از سوی دیگر باعث تداخل در وظایف و شائبه تضعیف وزارتخانههای سیاسی میشد، که آن را به مصلحت نمیدانم».
بازوی چپ هم جاماند؟
دولت که در یک قدمی تشکیل یک تیم اجرایی کامل قرار گرفت، از بازوی چپ هم خبری نشد و صحبت چندانی از وزیر جوان پیشین و بازوی چپ انتخابات اخیر نمیشد؛ کمی شفافتر بگوییم؛ آذری جهرمی که تا یک ماه پیش فضای مجازی را برای مسعود پزشکیان قُرق کرده بود بعد از انتخابات به یکباره حضورش کمرنگ شد و حتی گفته میشد در جلسات شورای راهبردی و معاونت اجرایی هم شرکت نمیکرد موضوعی که نشان از داستانی دیگر در زیر پوست جلسات انتخاب و انتصابات داشت؛ درواقع غیبتهای سؤالبرانگیز آذری جهرمی میتوانست از جنس یک دلخوری یا اختلافات قدیمی میانه روها و اصلاحطلبان باشد؛ همان اختلافی که چندی پیش نام «محمدرضا عارف» را بر سر زبانها انداخت.
«معاونت اجرایی» «سرپرست نهاد ریاست جمهوری» «وزارت ورزش» و «وزارت ارتباطات» از سمتهایی بود که برای آذری جهرمی پیشنهاد شده بود و آنچه موجب شد تا «معاونت اجرایی» و «سرپرست نهاد ریاست جمهوری» برای این گزینه کنار گذاشته شود مخالفتهای اصلاحطلبانه بوده است.
از سوی دیگر آذری جهرمی چندان روی خوشی برای پذیرش وزارت ورزش و وزارت ارتباطات نشان نداده است و دلیل این بیرغبتی را اینچنین توضیح میدهد: «در وزارت ورزش اصل بیطرفی در ورزش حائز اهمیت است و از این منظر نمیتوانم این مسئولیت را بپذیرم» او درمورد وزارت ارتباطات نیز گفته است حضورش در این جایگاه قطعا با مخالفتهای جدی روبهرو خواهد شد که ضربه جدی در مسیر کار این وزارتخانه و دولت پزشکیان خواهد بود و برهمین اساس این پیشنهاد را نپذیرفته است.
رمزگشایی ظریف از ۲۰۰ ساعت
محمد جواد ظریف روز جمعه در X گزارشی درباره ۲۰۰ ساعت جلسه شورای راهبردی منتشر کرد که جملات پایانی آن مهر تأییدی بود بر وجود مخالفتها بر سر راه حضور محمدجواد آذری جهرمی در کابینه دولت چهاردهم. او مینویسد: «نگرانیها نسبت به برخی شایعات توسط اعضای محترم شورای راهبردی بیان گردید. لازم است از توجه و حساسیت مردم عزیز نسبت به روند و نتایج تعیین اعضای هیئت دولت قدردانی نمایم.
این یک تجربه جدید شفافیت و دموکراسی در مسیر پیچیده و دشوار انتخاب وزراست. بیگمان هر تجربه جدیدی با ایرادها و چالشهای فراوانی روبهرو است که مهمترین آن مقاومت در برابر تغییر و باور نداشتن به نوآوری و سپردن کار به جوانان است. خوشبختانه رئیسجمهور محترم با شجاعت و باور به تغییر، نوآوری و جوانان گام نخست را در این مسیر دشوار و پرفراز و نشیب برداشتهاند که شایسته قدردانی و سپاس است.»
همین چند جمله پایانی کافی بود تا نشان دهد اختلافها همچنان به قوت خود باقی است و اگر تلاشی در حال شکل گرفتن باشد تلاشی برای رفع و رجوع این ناترازیها است؛ موضوعی که حکایت از شروع یک دوئل در دولت جدید داشت.
معمای استعفای ظریف و بیانیه ۱۷ خطی
صبح روز یکشنبه ۲۱ مرداد بالاخره لیست کابینه مسعود پزشکیان به بهارستان رسید؛ کابینهای که جزئیاتش با آنچه در میتینگهای انتخاباتی از زبان او به گوش میرسید و البته با شعارها و وعدههایش فاصله زمین تا آسمان داشت اما این همه ماجرا نبود و درحالی که روز گذشته چند و چون کابینه به نَقل و نُقل محافل سیاسی تبدیل شده بود ناگهان انتشار خبر استعفای ظریف مانند یک پتک عمل کرد و حامیان او و رأی دهندگان به مسعود پزشکیان را در بهت فرو برد. حالا دیگر همه چیز به یک سؤال میرسد «چرا؟»
ظریف در بیانیه ۱۷ خطی خود در شبکه اجتماعی ایکس، به یک موضوعی اشاره میکند که به نظر میرسد علت العلل این استعفا باشد و آن هم اختلافات بر سر معرفی وزرای کلیدی کابینه چهاردهم است. او مینویسد: «از ۱۹ وزیری که امروز معرفی شدند، سه نفر نامزد نخست، ۶ نفر نامزد دوم یا سوم و یک نفر نامزد پنجم کمیتهها و یا شورای راهبری بودند. بارها گفتهبودم که انتخاب اعضای دولت حق رئیسجمهور است و شورای راهبری و کمیتهها نهاد مشورتی هستند. از ایشان سپاسگزارم که این افتخار را به بنده دادند که در این تجربه جدید و ابتکار شجاعانه، مشارکتی داشته باشم.»
دو روایت و یک معما
اولین موضوعی که با استعفای محمدجواد ظریف مطرح شد، دایره اختلافات در دولت بود و آنچه سابقه کشمکشها نشان میداد به نظر میرسد کار کار یک دعوای دو یا چند جناحی است؛ این پیش زمینه با گلایههای در لفافه ظریف و توییت انتقادی آذر منصوری که نوشته بود: «دولت وفاق ملی، دولت ائتلافی نیست؛ دولت ائتلافی صاحب ندارد و هیچکس پاسخگوی آن نیست.
مطالبه حذف گشت ارشاد و رفع فیلتر از رئیسجمهور است نه وزرا. این جامعه یکبار دیگر به صندوق رأی امیدوار شده؛ نمیخواهد بپذیرد که این بار هم این امید کاذب بوده.» یا روایت مینو خالقی که با هشتگ دکتر ظریف و گزینه وزارت کشور نوشت: «دکتر ظریف دیشب برای گزینه پیشنهادی وزارت کشور جنگید و توفیقی نیافت. امشب اعلامِعدم حضور در کابینه نمود تا مسئولیت انتخابهایی که به او و کمیتهها ارتباطی نداشت بر دوشش نباشد. نمیدانم رئیسجمهور بر حضورش اصرار میورزد یا نه؟ اما پاسخ این میزان تلاش و میهن دوستی این نبود!» جفت و جور به نظر میرسید.
مضاف بر آنکه حسام الدین آشنا نیز در توییتی کنایهآمیز به اختلاف نظرها با عارف اشاره کرده بود؛ اما ساعاتی بعد از علنی شدن استعفای ظریف، روایتهای دیگری مطرح شد که جای خودش را به نظریه «اختلاف» داد و آن هم موضوع ممنوعیت حضور افرادی با داشتن فرزند دو تابعیتی در کابینه بود.
موضوعی که دقایقی پس از استعفای ظریف در توییت حسامالدین آشنا انعکاس پیدا کرد ونوشت: «قانون کشور را از خدمات این افراد در مشاغل بالای دولتی محروم کرد؛ ۱. سفیران، دانشجویان، مأموران دولتی و کارآفرینانی که در برخی کشورهای خارجی صاحب فرزند شدهاند. ۲. ایرانیانی که در برخی کشورهای خارجی متولد شدهاند. این قانون قابل اصلاح است اما آثار سرمایهسوز آن قابل جبران نیست.»
البته این روایت تنها از زبان «آشنا» مطرح نشد و آذری جهرمی نیز در واکنش به استعفای ظریف نوشت: «شهادت میدهم که برای ایران از خود و خانوادهاش گذشت؛ خار چشم صهیونیستهاست و آمریکا تحریمش کرد تا اثرگذاریش برای ایران را بکاهد؛ چرا باید با خودتحریمی، ایران از خدماتش محروم شود؟» کلیدواژه «خودتحریمی» حکایت از یک استعفای ناخواسته دارد.