همه آن کارگران ناجی از معدنجو استعفا دادهاند. میگویند از آخرین بار که با بدن بیجان رفقایشان بیرون آمدهاند، نتوانستهاند پایشان را معدن بگذارند. زندگی برای آنها از حالا بهبعد معنی دیگری دارد. یک لحظه که از زمان غافل شوند، ردیف بدنهای پارهپاره و اجساد یخزده است که جلوی چشمشان ردیف میشود.